بدون عنوان
یکی یه دونهی مامان عشق عزیزم لابد بعداً که بزرگ بشی خیلی خندهات میگیره از اینکه مامان سالی یک بار برات مینویسه با وجود اینکه مثل یه آدم بزرگ هر روز برات اتفاقات جالبی میافته آخه عزیز دل مامان همکار مامان هم هست هر صبح ساعت 9 با مامان میره موسسه با وجود مشتریهای خیلی زیاد و روز تازه خیلی کارهای قشنگ و حرفهای قشنگ که دل آدم میبره میزنی و عزیزم مامان نوشتن زیاد خوب نیست و بلد مثل خاله سمیه مامان امیرناز برات چیزهای قشنگ بنویسه، چند روز پیش که ما تو موسسه فقط یک خودکار داشتیم و تو هم با خودکار داشتی کاغذها خط خطی میکردی مشتری امد و همون یک خودکار لازم داشت مجبور شدم از دستت بگیرم بدم به م...
نویسنده :
khanevade bozorg alborz
22:25