amir samamir sam، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسر طلای من

گل قشنگم

1391/1/22 23:11
نویسنده : khanevade bozorg alborz
577 بازدید
اشتراک گذاری

وای وای یک بار برات نوشتم گل قشنگم ولی نمی‌دونم چرا دستگاه خاموش شد و این بار دوم

الان ساعت ٢٣ شب در تاریخ ٩١/١/٢٣ شب چهارشنبه هست. بابا از مغازه هنوز نیومده مامان برات بمیره همش تنهایی بازی می‌کنی الان داری با خودکار منو می‌زنی و می‌گی ده ده ،می‌گم چرا می‌زنی سریع ناز می‌کنی. فدات شم اینقدر چرا مامان بوس می‌دی.

کلافه کردی منو با اون بادکنکت پشت هم می‌گی هَبا هَبا (هوا) الان از این کار خسته شدی و داری واسه خودت آواز می‌خونی، چند روز پیش تو مغازه که بودیم ژاکت‌تو گذاشتی روی سرت و می‌گفتی مامان مامان اَدوس اَدوس منظورت عروس بود چون خیلی عروسی و رقص دوست داری.

الان همین که بابا آمد قهلک تو می‌بری پشت هم می‌گی پول پول بده بده اگر نده میای به مامان اعتراض می‌کنی. راستی پسرم امروز که خواب بودی محمد برات بستنی خرید و امد اینجا تو بیدار نشدی محمد هم رفت کلاس زبان.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

ilijoon
22 فروردین 91 23:50
واقعا مثل عكس كارت پستال مي موني جيگر.... مامان جون براش حتما اسپند دود كنيد








ilijoon
26 فروردین 91 8:10
چرا به ديدنم نمياي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


مبین فرفری
12 اردیبهشت 91 11:49
وای چقدر آدم کفرش در میاد وقتی دستگاه خاموش میشه یا وروجکم بدو میاد خاموش میکنه