amir samamir sam، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسر طلای من

مرسی گل زندگیم

1391/1/22 23:28
نویسنده : khanevade bozorg alborz
478 بازدید
اشتراک گذاری

 گل قشنگم: می خوام ازت تشکر کنم بخاطر مامان خیلی اذیت شدیماچ وقتی که ٨ ماهه بودی با مامان می‌امدی مغازه مامان، تو سرما و گرما تا الان که ٢٣ ماهه‌ هستی با مامان میای  مغازه وقتی که خواب داشتی تو کالسکه می‌خوابیدی وقتی که بیدار می‌شدی همه با تو بازی می‌کردند منظور از همه (خاله فاطی، مائده، عمو میثم،سبحان، حامد ) اوه راستی زندایی رقیه که فعلاً تو مرخصی هست. چون باید از پرنیان جون مراقبت  کنه گاهی اوقات خیلی ما رو کلافه می‌کردی در کل خیلی خاطرات شیرین تو مغازه داشتی همین الان که دارم برات می‌نویسم ساعت ٤٣: ١١ در تاریخ ٩١/١/٢١ هست عمو سبحان و عمو میثم را دیوونه کردی با توپ زردی که داری روی میز خودت که دو تا میز را کنار هم گذاشته بودیم.

می‌دونی اولین حرفی که زدی چه بود  ای بابا  قبل از اینکه مامان یا بابا بگی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)